مزه زندگی دو نفره

+ امروز صبح کامل آماده شدم ولی یهو باروووننشد برم رکاب مزه زندگی دو نفره...

+ کف پام خداروشکر داره بهتر میشه+ پسرجان رو که رسوندم یه سر رفتم خونه ی مامان ایناشیر و گرفتمناهار امروز و نصفِ ناهار فردا رو آماده کردمپسرجان تمامِ لباسهای نوزادی و بچگیش رو از کشوی پایین تختش دیشب ریخته بود بیروناونا رو نشستم مرتب کردمبا دوستم چت کردیمقرار شد چهارشنبه بیان پیشمونو الانم چون کمرم کمی درد گرفتدراز کشیدمبعدش برم آشپزخونه رو راست و ریس کنمناهار فردا رو هم ترتیبش رو بدم ...اگه همسر برسه بره دنبالِ پسر چه خووووب میشه مزه زندگی دو نفره...

+ خُب الان یه اضطراب شدید دارمبخاطر فکر کردن به اینکه چی پیش میاد!؟رفتارِ همسر چجوری میشه!اضطرابم!من همش درگیر آینده ام!بعد همسر گفت نصفِ زمینِ ۵۰۰متری بابا رو ازش بخره توش ویلا بسازه و اجازه بدیم!خُب تا اینجابه مامان گفتم به بابا بگه!بابا تمایل نداره!بعد متری ۳ میگه!خودش ۱ خریده بود!بعد همون موقع همسر بهش گفته بود بیا شریکی بگیریمبابا گفت نه خوب نیستبعد رفت خودش خرید!خُب بابا شریکی دوست نداشت!پول ما هم به کُلش نمیرسید!الآن همسر ناراحت شد!که اول اینکه بابا تمایل ندارهبعدم قیمتش!حق دارهآخه بابا همش میگفت خوووووب نیست!بعد الان...قیمتش دو برابر شده مزه زندگی دو نفره...

+ امروز اولین روزِ پیش مزه زندگی دو نفره...